لیونةلغتنامه دهخدالیونة. [ ن َ ] (ع اِمص ) نرمی : لمس ، لامسه : المدرک به الکیفیات الاربع: الخشونة و النعومة و الخفة و اللیونة و نظائرها. (تذکره ٔ ضریر انطاکی ).
لونهلغتنامه دهخدالونه . [ ل َ / لُو ن َ / ن ِ ] (اِ) گلگونه . (از اوبهی ). غازه و گلگونه و سرخی زنان باشد که به روی مالند. (برهان ). سرخاب : چه مایه کرده بر آن روی لونه گوناگون بر آنکه چشم تمتع
لونهلغتنامه دهخدالونه . [ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش حومه ٔ شهرستان دماوند. دارای سی تن سکنه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
اسقاعلغتنامه دهخدااسقاع . [ اِ ] (ع مص ) برگردیدن گونه : اُسقع لونه (مجهولاً)؛ برگردید گونه ٔ او. (منتهی الارب ).
حدیقة برشلونةلغتنامه دهخداحدیقة برشلونة. [ ح َ ق َ ت ُ ب َ ش ِ ل َ ن َ ] (اِخ ) بستانی به برشلونه که سی هکتار مساحت دارد. و نزدیک آن موزه ٔتاریخ طبیعی وجود دارد. (الحلل السندسیة ج 2 ص 278).
علونةلغتنامه دهخداعلونة. [ ع َل ْ وَ ن َ ] (ع مص ) عنوان کردن کتاب و دیباچه نوشتن بر آن . (از ناظم الاطباء). رجوع به عِلوان شود: علونت الکتاب ؛ بر کتاب عنوان گذاردم . (از لسان العرب ).
انبلونةلغتنامه دهخداانبلونة. [ اَم ْ ب َ ن َ ] (اِخ ) شهری قدیمی است در کنار دریای مغرب درنواحی افریقیه نزدیک به تونس . (از معجم البلدان ).