لوخنلغتنامه دهخدالوخن . [ خ َ ] (اِ) ماه که به عربی قمر خوانند. (برهان ). مانگ : چندانکه خواهی جنگ کن یا گرم کن تهدیدهامیدان که دور لوخن است بهر چه مینالی ایا؟مولوی .
لوخینلغتنامه دهخدالوخین . (معرب ، ص ، اِ) کلمة یونانیة بمعنی المراءة النفساء. (از ابن البیطار). زن ِ زچه . (منتهی الارب ).
لله لوی آت لوخانلغتنامه دهخدالله لوی آت لوخان .[ ل َ ل َ لو ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه ، واقع در 25هزارگزی شمال خاوری ارومیه و 7هزارگزی خاور شوسه ٔ ارومیه به سلماس . جلگه ، معتدل و مالاریائی و دارای <span c