لجاجت.
لجن،آدم پست
پارچهاى که بهصورت راههاى موازى پاره شده باشد.
تربیت بد
خوشههای کوچک که یک خوشه بزرگ را تشکیل میدهند.
لش و لوش . [ ل َ ش ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) رجوع به لش شود.
مخالفت بی دلیل و بی منطق
ترک.
سنگ زار،سنگلاخ،نام محله قدیمی تهران