لَختی شهوانیerotic inertiaواژههای مصوب فرهنگستانوضعیت یا نشانگان کممیلی که در آن فرد از بروز برانگیختگی جنسی و حفظ فعالیتهای آن در شرایط عادی ناتوان است
لختیلغتنامه دهخدالختی . [ ل َ ] (ق ) (از: لخت + «ی » نکره ) یک لخت . مقداری . اندازه ای . قدری . کمی . پاره ای . بخشی . بعضی . جزئی . قطعه ای . اندکی . مبلغی : با خردمند بی وفا بود این بخت خویشتن خویش را بکوش تو یک لخت می خور و می ده کجا نبود پشیمان هر
لختیلغتنامه دهخدالختی . [ ل ُ ] (حامص ) چگونگی لخت . عوری . برهنگی . عریانی . || لوتی . || (ص نسبی ) لخت . برهنه و بی چیز: خیابان لختی .
بیضیوار لَختیinertia ellipsoidواژههای مصوب فرهنگستانسطحی فرضی که با گشتاور لَختی اصلی جسم چرخان تعیین میشود و نسبت به جسم ثابت میماند متـ . بیضیوار پوانسو Poinsot ellipsoid بیضیوار گشتاوری momental ellipsoid
تانسور گشتاور لَختیmoment of inertia tensorواژههای مصوب فرهنگستانتانسوری که اجزای آن گشتاور لَختی جسم را در راستاهای مختلف فضا نشان میدهد
تانسور لَختیinertia tensorواژههای مصوب فرهنگستانگشتاورهای لَختی حول همۀ محورهای گذرنده از مرکز جرم جسم
سامانة ناوبری لَختیinertial navigation system,inertial nav systemواژههای مصوب فرهنگستاننوعی سامانة ناوبری مستقل و خودگردان که بهصورت خودکار به کمک چرخشنما و شتابسنج و رایانة ناوبری، موقعیت و سرعت و جهت و سایر اطلاعات ناوبری وسیله را در پاسخ به اثر لَختی اجزای سامانه تعیین میکند اختـ . سانال INS نیز: ناوبَر لَختی inertial navigator