لوـ لوlo-lo, lift-on lift-offواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بارگیری و تخلیه، بهویژه در کشتیهای بارگُنجی، که در آن از جرثقیل برای جابهجایی بار استفاده میشود
سحابی کلاینمن ـ لوKleinmann-Low Nebula, KL Nebulaواژههای مصوب فرهنگستانمنبعی نیرومند و گسترده از تابش فروسرخ که در پشت سحابی جبار قرار دارد
لِفْچُوکگویش گنابادی در گویش گنابادی به معنی کسی که لبهایش آویزان است یعنی داغ دیده است را میباشد ، ناراحت ، خشمگین ، شکست خورده ، ناامید ، ناموفق ، بی حال و حس
لفلغتنامه دهخدالف . [ ل َف ف ] (ع اِ) نورد. طی : در لف چیزی ؛ در طی آن ، در نورد آن ، لای آن . در لف پاکت ؛ در جوف آن .
لپ لپلغتنامه دهخدالپ لپ . [ ل َ ل َ ] (اِ صوت ) صدا و آواز آش خوردن . || صدا و آواز آب خوردن سگ را گویند.(برهان ). || لف لف . رجوع به لف لف شود.