لْتَأْتِفرهنگ واژگان قرآنبايد كه بيايد (تركيب لـِ با فعل مضارع نيز فعل امر مي سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ،"ثُمَّ" يا "فـَ" بيايد ، اين لام ساكن مي شود مثل "وَلْتَأْتِ")
لتاتلغتنامه دهخدالتات . [ ل ُ ] (ع ص ، اِ) ریزه های شکسته از پوست درخت . || سائیده . || شکسته . کوفته . || آمیخته . (منتهی الارب ).
لثاتلغتنامه دهخدالثات . [ ل َ ] (ع اِ) کام . دهن . (منتهی الارب ). لهاة. (بحرالجواهر). || درختی است . (منتهی الارب ).
لطاطلغتنامه دهخدالطاط. [ ل َ ] (ع اِ) خشک سال سخت که در آن دهش و عطا یکجا فراموش کنند. (منتهی الارب ). || آن دایره که در پیشانی اسب بود. (مهذب الاسماء).
لطاطلغتنامه دهخدالطاط. [ ل َ ] (ع اِ) کرانه ٔ سر کوه برآمده . (منتهی الارب ). || نیزه ٔ کوتاه . (مهذب الاسماء).
لتاتلغتنامه دهخدالتات . [ ل ُ ] (ع ص ، اِ) ریزه های شکسته از پوست درخت . || سائیده . || شکسته . کوفته . || آمیخته . (منتهی الارب ).