لْيُؤَدِّفرهنگ واژگان قرآنبايد كه ادا کند - باید که باز گرداند(در اصل "لِيُؤَدِّ "(صيغه امر غائب بوده )كه با اضافه شدن واو براي سهولت لام ساكن شده است و از طرفي دال آن نيز به دليل تقارن با حرف ساكن يا تشديد دار كلمه بعد حركت گرفته است)
جایمان لَتیprovenience lotواژههای مصوب فرهنگستانکوچکترین واحد فضایی در تعیین جایمان و ثبت و ضبط دادههای دوبعدی برای یافتههای سطحی و سهبعدی برای یافتههای کاوش
لت لتلغتنامه دهخدالت لت . [ ل َ ل َ ] (ص مرکب ) لخت لخت . پاره پاره : جغد که با باز و با کلنگان پردبشکندش پر و مرز گردد لت لت . عسجدی . ... دارد چو... خواجه ش لت لت ریشی دارد چو ماله آلوده به بت .عماره