لکاشلغتنامه دهخدالکاش . [ ل ِ ] (اِ) به معنی راه . راهی که در زمستان پر گل و لای باشد. (از مجعولات شعوری ).
شبهدولفین بیبالۀ سفیدDelphinapterus leucasواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ شبهنهنگیان و راستۀ آببازسانان با سر کوچک و پیشانی مدور که فاقد بالۀ پشتی و پوزه است و از نهنگهای دنداندار به شمار میآید
لکازلغتنامه دهخدالکاز. [ ل ِ ] (ع اِ) چوب و جز آن که درسوراخ بکره داخل کنند تا تنگ گردد. (منتهی الارب ).
چلقوزلغتنامه دهخداچلقوز. [ چ َ ] (اِ) فضله ٔ هر نوع مرغ و رجوع به چلغوزشود. || در اصطلاح عامه ، در مقام تحقیر و توهین بافراد خردجثه گفته شود. رجوع به چلغوز شود.
بالکاشلغتنامه دهخدابالکاش . (اِخ ) نام دریاچه ای در ترکستان روس و سیبریه .و رجوع به بالخاش و جهانگشای جوینی ج 1 ص 431 شود.