لکنتهلغتنامه دهخدالکنته . [ ل َک َ ت َ / ت ِ ] (ص ) لکنت . لکنتی . چهارپای و یا دَدِ پیر و موی ریخته و ضعیف شده . کلته . فرسوده . شکسته . در تداول عوام ، پیر و لاغر و مردنی . || صفت آلتی یا چیزی فرسوده و ازکارافتاده ، چون : ساعت و شمشیر و آفتابه و کارد و چاقو
لکنتهلغتنامه دهخدالکنته . [ ل َک َ ت َ / ت ِ ] (ص ) لکنت . لکنتی . چهارپای و یا دَدِ پیر و موی ریخته و ضعیف شده . کلته . فرسوده . شکسته . در تداول عوام ، پیر و لاغر و مردنی . || صفت آلتی یا چیزی فرسوده و ازکارافتاده ، چون : ساعت و شمشیر و آفتابه و کارد و چاقو
دام داشتنلغتنامه دهخدادام داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) دامداری . مالک دام بودن . حافظ و نگهبان دام بودن (در هر دو معنی آلت صید و حیوان اهلی ). || وسیله ٔ صید قرار دادن دام و تله : زانکه دین را دام دارد بیشتر پرهیز کن زانکه سوی او چو آمد صید را زنهار نیست .<p class
دام رودلغتنامه دهخدادام رود. (اِخ ) دهی است از دهستان فروغن بخش ششتمد شهرستان سبزوار، واقع در 42هزارگزی باختر ششتمد و 4هزارگزی جنوب کال شور. جلگه است و گرمسیر و دارای 270 تن سکنه . آب آن از قنات
لکنتهلغتنامه دهخدالکنته . [ ل َک َ ت َ / ت ِ ] (ص ) لکنت . لکنتی . چهارپای و یا دَدِ پیر و موی ریخته و ضعیف شده . کلته . فرسوده . شکسته . در تداول عوام ، پیر و لاغر و مردنی . || صفت آلتی یا چیزی فرسوده و ازکارافتاده ، چون : ساعت و شمشیر و آفتابه و کارد و چاقو