لیس پس لیسفرهنگ فارسی معین(پَ) (اِ.) نوعی بازی که در آن بازیکنان در پشت خط معینی می ایستند، یکی سکه یا شیئی دیگر را به جلو پرتاب می کند و دیگران می کوشند شی ء خود را هرچه نزدیک تر به آن پرتاب کنند تا برنده شوند.
دلیصلغتنامه دهخدادلیص . [ دَ ](ع ص ) نرم و تابان و درخشان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) آب زر. (منتهی الارب ). مأالذهب . (اقرب الموارد). ج ، دُلُص . (اقرب الموارد).
خلیصلغتنامه دهخداخلیص . [ خ ُ ل َ ] (ع اِ) هر چیز سپید. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
قلیصلغتنامه دهخداقلیص . [ ق َ ] (ع ص ) آب برجهنده . (منتهی الارب ). آب بلند برآمده در چاه . (مهذب الاسماء). من الماء، المرتفع. (اقرب الموارد).
ملیصلغتنامه دهخداملیص . [ م َ ] (ع ص ) بچه ای که مادر او را مرده ، افکنده . (از اقرب الموارد): القته ملیصاً و ملیطاً؛ بچه ناتمام افکند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).