لیقةلغتنامه دهخدالیقة. [ ل َ ق َ ] (ع مص ) لیق . لیقه انداختن در دوات و نیکو کردن سیاهی آن را. (منتهی الارب ). صوف و مانند آن در دوات کردن . (منتخب اللغات ). رجوع به لیق شود.
لیف دانلغتنامه دهخدالیف دان . (اِ مرکب ) دوات مرکب خوش نویسان را گویند و دوات شنجرف و صدف را نیز گفته اند. (آنندراج ).لیفه دان . و رجوع به لیقه ، لیفه دان و لیقه دان شود.