لیژلغتنامه دهخدالیژ. [ ی ِ ] (اِخ ) نام ایالتی از بلژیک . مرکز آن بندر لیژ است و دارای 973700 تن سکنه میباشد.
لوـ لوlo-lo, lift-on lift-offواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بارگیری و تخلیه، بهویژه در کشتیهای بارگُنجی، که در آن از جرثقیل برای جابهجایی بار استفاده میشود
چلپ چلپلغتنامه دهخداچلپ چلپ . [ چ ِ ل َ / ل ِ چ ِ ل َ / ل ِ ] (اِ صوت ) آواز راه رفتن در زمینی که آب کمی در آن باشد. (لغت محلی شوشتر،نسخه ٔ خطی ). صدایی که از شلوار و جامه ٔ تر هنگام راه رفتن یا دویدن برخیزد، یا آوایی که از راه
گیلی گیلیلغتنامه دهخداگیلی گیلی . (ص ) هرچیز گرد گردنده در زبان کودکان . (از یادداشت مؤلف ). قِلی قِلی : گیلی گیلی حوضک . دور و کنار سیزک ...
لپ لپلغتنامه دهخدالپ لپ . [ ل َ ل َ ] (اِ صوت ) صدا و آواز آش خوردن . || صدا و آواز آب خوردن سگ را گویند.(برهان ). || لف لف . رجوع به لف لف شود.
استاولتلغتنامه دهخدااستاولت . [ اِ وِ ل ُ ] (اِخ ) کمونی در بلژیک (لیژ) با 5100 تن سکنه و دارای کارخانه ٔ چرم سازی است .
لاندن آن هسبیلغتنامه دهخدالاندن آن هسبی . [ دِ هَِ ب ِ ] (اِخ ) نام منطقه ای از بلژیک (ایالت لیژ)، دارای سه هزار و پانصد تن سکنه .
لرسلغتنامه دهخدالرس . [ ل ِ رِ ] (اِخ ) ژِراردو. نقاش و گراورساز و نویسنده ٔ هلندی . مولد لِیژ (1641-1711 م .).
اسپریمنلغتنامه دهخدااسپریمن . [ اِ م ُ ] (اِخ ) ناحیه ای در بلژیک (لیِژ)، دارای 4200 تن سکنه و بدانجا معدن سنگ مرمر است .
دالیژلغتنامه دهخدادالیژ. (اِ) در فرهنگ شعوری نام مرغی است که چکک نیز گویند و گوید در فرهنگ نعمت اﷲ نیز چنین است . (شعوری ج 1 ص 415).