لغتنامه دهخدا
مأمون . [ م َءْ ] (اِخ ) ابن مأمون بن محمد خوارزمشاه مکنی به ابوالعباس بعد از وفات برادر خود علی بن مأمون بن محمد به حکمرانی خوارزم رسید اما تاریخ دقیق جلوس او معلوم نیست . وی یکی از ملوک هنرپرور وفضیلت دوست بود و چون بنا به درخواست سلطان محمود غزنوی خطبه به نام وی کرد امر