مائللغتنامه دهخدامائل . [ ءِ ] (ع ص ) مایل . چفسان . زنی که خمان و چمان رود از ناز و گردنکشی ،یا مائل است از طاعت خدای و آنچه او را لازم است از حفظ فروج ، یا شانه میلاء می کند که کراهت دارد، یا مایل است بسوی بدی و فساد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). ج ، مائلات . و رجوع به مائله و مایله و م
رایانامهe-mail/email, electronic mailواژههای مصوب فرهنگستانپیامهای مکتوبی که بین کاربران بر روی شبکههای رایانهای ردوبدل میشود
غذای هواپیماairline meal, in-flight mealواژههای مصوب فرهنگستانغذایی که با هدف مصرف در هواپیما تولید میشود
رایانشانیe-mail address/email address, electronic mail address, electronic addressواژههای مصوب فرهنگستانشناسهای منحصربهفرد متعلق به یک حساب رایانامه که هم برای دریافت و هم برای فرستادن پیام در اینترنت بهکار میرود
پوشانش قالبmould coating, mould facing, mould dressingواژههای مصوب فرهنگستانایجاد پوششی مقاوم بر روی قالبهای عموماً ماسهای برای جلوگیری از برهمکنشهای حرارتی یا شیمیایی یا فیزیکی مواد مذاب و قالب
میللغتنامه دهخدامیل . [ م ُی ْ ی َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مائل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به مائل شود.
صغولغتنامه دهخداصغو. [ ص ُ غ ُوو ] (ع مص ) میل کردن یا میل کردن دهن و یکی از دو جانب وی . || مائل شدن آفتاب به غروب . || مائل شدن نجوم به غروب . (منتهی الارب ).
موائللغتنامه دهخداموائل . [ م َ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مائل . رجوع به مائل شود. || ج ِ مائلة به معنی زن باتبختر و زن خرامنده . (از ناظم الاطباء).
حمائللغتنامه دهخداحمائل . [ ح َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ حمالة. (غیاث ) (آنندراج از صراح ).ج ِ حمالة، به معنی دوال شمشیر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). دوال شمشیر و آنچه در بر آویزند. (آنندراج از منتخب و کشف ). و ظاهراً قرآن کوچک تقطیع را بهمین جهت حمائل گویند که از سبکی قابل آن باشد که آنرا در بر
خمائللغتنامه دهخداخمائل . [ خ َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ خَمیلَه . (منتهی الارب ) (لسان العرب ) (تاج العروس ). رجوع به خمیله شود.
شمائللغتنامه دهخداشمائل . [ ش َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ شَمال (علی غیر قیاس ). (منتهی الارب ). || ج ِ شمال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شمایل . شکل . وضع : هرنکته ای که گفتم در وصف آن شمائل هر کس شنید گفتا لله در قائل . حافظ.رجوع به
کرمائللغتنامه دهخداکرمائل . [ ک َ ءِ ] (اِخ ) کرمائیل . (انجمن آرای ناصری ). یکی از دو خوالیگر ضحاک نام دیگری ارمایل بود و هر روز از دو آدمی که برای کشتن می آوردند تا مغز سر آنان را به ماران رسته بر دوش ضحاک دهند یکی را می کشتند و یکی را آزاد می کردند و بجای مغز آن کس مغز سر گوسفند داخل می نمود