موتابیلغتنامه دهخداموتابی . (حامص مرکب ) عمل تابیدن موی بز. صفت و شغل موتاب . (یادداشت مؤلف ). رجوع به موتاب شود. || (اِ مرکب ) دکه و کارگاه تابیدن موی بز و رشته و رسن کردن از آن .
متأبیلغتنامه دهخدامتأبی . [ م ُ ت َ ءَب ْ بی ] (ع ص ) سرکش و گردنکش و یاغی و نافرمان . (ناظم الاطباء). و رجوع به تأبی شود.
متابعلغتنامه دهخدامتابع. [ م ُ ب َ ] (ع ص ) محکم و استوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
متابعلغتنامه دهخدامتابع. [ م ُ ب ِ] (ع ص ) پس رو و پیرو. (آنندراج ). پس روی کننده و پیاپی کننده و در پی کسی رونده در عمل و پیوسته و پیرو و مطیع. (ناظم الاطباء). تبعیت کننده . پیرو : همه اختران رای او را متابعهمه خسروان حکم او را مسخر. فرخی
متابةلغتنامه دهخدامتابة. [ م َ ب َ ] (ع اِمص ) اقرار و اعتراف به پشیمانی . (ناظم الاطباء) (از اشتنگاس ).
نماتابیprojection mapping, video mapping, projector mappingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی فنّاوری که در آن، با استفاده از نور و تصویر و صدا، تصاویر و طرحهای دو یا سهبعدی را بر روی سطوح مختلف از قبیل نمای ساختمان، صحنة نمایش یا اشیا، نمایش میدهند