ماتی تیلغتنامه دهخداماتی تی . (اِ) ماتی تیش . ماه تی تیش . در زبان اطفال بمعنی ماه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ماتmatte, flat 3واژههای مصوب فرهنگستانویژگی سطحی که برّاقیت آن در زاویۀ 60 درجه در گسترۀ صفر تا ده و در زاویۀ 85 درجه در گسترۀ صفر تا پانزده قرار دارد
ورنی ماتflat varnish, matte varnishواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ورنی که با درصد معینی ماتکننده ترکیب میشود تا در هنگام خشک شدن جلوهای مات بیابد
مأتیلغتنامه دهخدامأتی . [ م َءْ تا ] (ع اِ) محل آمدن و موضعآمدن و فراهم گاه . (ناظم الاطباء). || مأتی الامر؛ جانب امر و جهت آن . (منتهی الارب ). جهت و جانب کار و راه کار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مأتیلغتنامه دهخدامأتی . [ م َءْ تی ی ] (ع ص ) آینده ، اسم مفعول است به معنی اسم فاعل . قال اﷲ تعالی : انه کان وعده مأتیّاً (قرآن 61/19)؛ ای آتیاً. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). وعد مأتی ؛ ای آت ، مانند حجاب مستور، ای سات
ماتیلغتنامه دهخداماتی . (حامص ) چگونگی مات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حالت و کیفیت آنکه مات شده است .
دانشسرای مقدماتیلغتنامه دهخدادانشسرای مقدماتی . [ ن ِ س َ ی ِ م ُ ق َدْ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دارالمعلمین مقدماتی و آن معادل دوره ٔ دوم متوسطه است اما خاص تعلیم و تربیت آموزگاران . و در تهران و تبریز و برخی شهرهای دیگر ایران دائر بوده است . رجوع به دانشسرا شود.
شاماتیلغتنامه دهخداشاماتی . (اِخ ) عبداﷲبن احمدبن الحسین معروف به شاماتی و مکنی به ابوالحسین از علمای ادب است و بسال 475 هَ . ق . درگذشته . او راست : شرح دیوان متنبی . شرح حماسه . شرح امثال ابی عبید. (از اعلام زرکلی ج 4 ص <span
شاماتیلغتنامه دهخداشاماتی . (ص نسبی ) منسوب به شامات که نام یکی از ارباع نیشابور است . (انساب سمعانی ).
شماتیلغتنامه دهخداشماتی . [ ش َ تا ] (ع ص ، اِ) زیانکاران . واحد ندارد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).