لغتنامه دهخدا
طلایه . [ طَ ی َ / ی ِ ] (از ع ،اِ) جاسوس لشکر که پیش و پس را نگه دارد. گروهی که پیش فرستند تا از دشمن واقف شود. (منتخب اللغات ). پیش قراول . پیشرو لشکر. پیش جنگ . طلیعه . (السامی ). ماثد. (منتهی الارب ). طلایه ٔ جیش ؛ طلیعه ٔ آن . نگاهبان لش