خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مادرغر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مادرغر
/mādarqar/
معنی
آنکه مادرش بدکار بوده؛ حرامزاده؛ مادربهخطا.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مادرغر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] mādarqar آنکه مادرش بدکار بوده؛ حرامزاده؛ مادربهخطا.
-
مادرغر
لغتنامه دهخدا
مادرغر. [ دَ غ َ ] (ص مرکب ) آنکه مادرش تباهکار است . حرامزاده . فرزند زنا. (فرهنگ فارسی معین ) : تا بدین گرز گران کوبم سرش آن سر بیدانش مادرغرش . مولوی .گفت منهم بی خبر بودم از این آگهی مادرغران کردند هین . مولوی .کو که باشد هندوی مادرغری که طمع دار...
-
جستوجو در متن
-
مادرغن
لغتنامه دهخدا
مادرغن . [ دَ غ َ ] (ص مرکب ) حرام زاده وفرزند زنا. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادرغر شود.
-
غر
لغتنامه دهخدا
غر. [ غ َ ] (ص ) زن فاحشه و قحبه . (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (فرهنگ رشیدی ).زن فاحشه ، و آن را به تازی قحبه گویند : طمع چون بریدم من از مال خواجه زنش غر که خود را کم از خواجه داند. جهانگیری .حکیم سنائی غر بااول مفتوح به معنی قحبه و با اول مضموم به ...