لغتنامه دهخدا
گماردن . [ گ ُ دَ ] (مص ) پهلوی گومارتن . (از گمار + دن =تن ، پسوند مصدری ) پازند گوماردن ، افغانی گومارال (واگذاردن ، تسلیم کردن )، ارمنی گومارل . (جمع کردن ) فرستادن ، تسلیم کردن . رجوع به فرستادن شود. اجازه و رخصت دادن . سفارش کردن . نصب کردن . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معی