مارشلغتنامه دهخدامارش . (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح نظامی ) راه رفتن سربازان با نظم و ترتیب . || سرودی حماسی که سربازان در موقع حرکت هم آهنگ با قدمها خوانند. (فرهنگ فارسی معین ).
مارسلغتنامه دهخدامارس . (اِ) نام ماه سوم فرانسوی ، میان فوریه و آوریل ، و اول آن مطابق است تقریباً با شانزدهم اسفندماه جلالی و بیست و یکم مارس تقریباً مطابق با اول فروردین ماه جلالی یعنی نوروز و سی و یک روز است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : الی ان تواصلت الاخبار برؤ
مارسلغتنامه دهخدامارس . (اِخ ) بنابر افسانه های قدیم پسر ژوپیتر و ژونو و رب النوع جنگ و خشم بوده است . رومیان او را پدر رمولوس می پنداشتند. (از اعلام تمدن قدیم فوستل دوکلانژ). براساس افسانه های کهن مردم روم ، خدای جنگ و کشاورزی بود. رومیان او را پسر ژونون و پدررمولوس می پنداشتند. پیشوایان دین
مارسلغتنامه دهخدامارس . (ترکی ، اِ) باخت در بازی نرد بطوریکه حریف همه ٔ مهره های خود را برداشته باشد و شخص مقابل نتوانسته باشد هیچ مهره را بردارد. در این صورت دو دست باخت محسوب می شود. (از فرهنگ فارسی معین ).- مارس شدن ؛ دوبار باختن حریف را، و آن وقتی است که پیش ا
مارشلغتنامه دهخدامارش . [ رَ ] (اِخ ) نام یکی از بتخانه های قدیم است که در سه فرسنگی اصفهان بر سر کوهی ساخته بودند و آن از جمله ٔ هفت بتخانه است که بنام سبعه ٔ سیاره کرده بودند و گشتاسب بتهای آن بتخانه را برطرف کرد و آتشکده ساخت و هریک را به اضافه ٔ نوبهار می خوانند همچو نوبهار تیر و نوبهار م
مارسلغتنامه دهخدامارس . (اِ) نام ماه سوم فرانسوی ، میان فوریه و آوریل ، و اول آن مطابق است تقریباً با شانزدهم اسفندماه جلالی و بیست و یکم مارس تقریباً مطابق با اول فروردین ماه جلالی یعنی نوروز و سی و یک روز است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : الی ان تواصلت الاخبار برؤ
مارسلغتنامه دهخدامارس . (اِخ ) بنابر افسانه های قدیم پسر ژوپیتر و ژونو و رب النوع جنگ و خشم بوده است . رومیان او را پدر رمولوس می پنداشتند. (از اعلام تمدن قدیم فوستل دوکلانژ). براساس افسانه های کهن مردم روم ، خدای جنگ و کشاورزی بود. رومیان او را پسر ژونون و پدررمولوس می پنداشتند. پیشوایان دین
مارسلغتنامه دهخدامارس . (ترکی ، اِ) باخت در بازی نرد بطوریکه حریف همه ٔ مهره های خود را برداشته باشد و شخص مقابل نتوانسته باشد هیچ مهره را بردارد. در این صورت دو دست باخت محسوب می شود. (از فرهنگ فارسی معین ).- مارس شدن ؛ دوبار باختن حریف را، و آن وقتی است که پیش ا
درسومارسلغتنامه دهخدادرسومارس . [ ] (اِ) به یونانی زجاج است . (فهرست مخزن الادویة). رجوع به زجاج شود.
حمارسلغتنامه دهخداحمارس . [ ح ُ رِ ] (ع ص ) سخت . (منتهی الارب ). شدید. (اقرب الموارد). || شیر. اسد. || دلاور. (منتهی الارب ). جری المقدام . (اقرب الموارد).
مارسلغتنامه دهخدامارس . (اِ) نام ماه سوم فرانسوی ، میان فوریه و آوریل ، و اول آن مطابق است تقریباً با شانزدهم اسفندماه جلالی و بیست و یکم مارس تقریباً مطابق با اول فروردین ماه جلالی یعنی نوروز و سی و یک روز است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : الی ان تواصلت الاخبار برؤ
مارسلغتنامه دهخدامارس . (اِخ ) بنابر افسانه های قدیم پسر ژوپیتر و ژونو و رب النوع جنگ و خشم بوده است . رومیان او را پدر رمولوس می پنداشتند. (از اعلام تمدن قدیم فوستل دوکلانژ). براساس افسانه های کهن مردم روم ، خدای جنگ و کشاورزی بود. رومیان او را پسر ژونون و پدررمولوس می پنداشتند. پیشوایان دین
مارسلغتنامه دهخدامارس . (ترکی ، اِ) باخت در بازی نرد بطوریکه حریف همه ٔ مهره های خود را برداشته باشد و شخص مقابل نتوانسته باشد هیچ مهره را بردارد. در این صورت دو دست باخت محسوب می شود. (از فرهنگ فارسی معین ).- مارس شدن ؛ دوبار باختن حریف را، و آن وقتی است که پیش ا