ماشین سوزنswitch machine, switch standواژههای مصوب فرهنگستاندستگاه جابهجاکنندۀ تیغۀ سوزن که با دست یا نیروی برق از راه دور عمل میکند
ماشین تجزیهsorting machine, machine à trier (fr.)واژههای مصوب فرهنگستاندستگاه مکانیکی یا برقی خودکار و نیمهخودکار برای تجزیۀ انواع مرسولات پُستی
ماشین چهارنخbundling machine, machine à enliasser (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانماشین مخصوص بستهبندی و چهارنخ کردن مرسولات پستی که بهصورت مکانیکی و برقی و با سرعتی که معمولاً بالاتر از سرعت عملیات دستی است، کار میکند و پس از اتمام کار تجزیه و در هنگام بستن فرستهها، در بخش تجزیۀ مرسولات از آن استفاده میشود
ماشین برشshearing machineواژههای مصوب فرهنگستاندستگاه فلزبُر در کارگاههای ورقکاری و آهنگری که برای بریدن میله یا ورق یا صفحۀ فلزی به کار میرود
ماشین عدلسازbaling machineواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای برای بستن و شکل دادن مواد شکلپذیر بهصورت عدل متـ . عدلساز
ماشین سوزن برقیelectrical switch machineواژههای مصوب فرهنگستاندستگاه جابهجاکنندۀ تیغۀ سوزن که با نیروی برق از راه دور عمل میکند
ماشین سوزن دستیmanual switch machineواژههای مصوب فرهنگستاندستگاه جابهجاکنندۀ تیغۀ سوزن که با دست عمل میکند
میلۀ حرکتoperating rod, throw rodواژههای مصوب فرهنگستانمیلهای که تیغههای سوزن را به ماشین سوزن وصل میکند
اهرم دستیcrank handleواژههای مصوب فرهنگستانابزاری برای راهاندازی دستی ماشین سوزن الکتریکی و الکتروهیدرولیکی (electrohydraulic)
میلۀ رابطconnecting rod 2واژههای مصوب فرهنگستانمیلهای که در امتداد میلۀ سرسوزن قرار گرفته است و ماشین سوزن را به انتهای میلۀ سوزن وصل میکند
سوزن انعطافپذیرtrailable pointواژههای مصوب فرهنگستانسوزنی که در آن ماشین سوزن امکان حرکت قطار از پشت سوزن را بهنحوی فراهم میکند که علیرغم تنظیم سوزن در جهت مخالف، آسیبی متوجه دستگاه و تجهیزات نشود
ماشینلغتنامه دهخداماشین . (فرانسوی ، اِ) مجموعه ٔ قطعات و ابزارهائی که برای ایجاد نیرو یا تولید چیزی تعبیه کنند. (از لاروس ).- ماشین برش ؛ (اصطلاح صحافی ) دستگاهی که بدان کناره های کاغذ یا کتابها و دفترهای صحافی شده را می برند و صاف می کنند.- م
ماشینفرهنگ فارسی عمید۱. اتومبیل.۲. هر دستگاه مکانیکی یا الکتریکی: ماشین ظرفشویی.۳. ابزاری برای اصلاح مو.⟨ ماشین تحریر: ماشینی دارای دکمههایی شامل حروف، اعداد، و نشانهها که بهوسیلۀ آن مطالب را بر روی کاغذ مینویسند.
ماشینفرهنگ فارسی معین[ فر. ] (اِ.) 1 - دستگاهی که به وسیلة موتور یا دینام یا بدون آن حرکت می کند و کارهای مختلف انجام می دهد. 2 - وسیلة نقلیة موتوری ، اتومبیل .
رود زرد ماشینلغتنامه دهخدارود زرد ماشین . [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ هفتگل از شهرستان اهواز واقع در20هزارگزی جنوب شرقی هفتگل و در کنار راه هفتگل به باغ ملک . منطقه ای است جلگه ای و هوایی گرم دارد. سکنه ٔ آن 400 تن است آب آ
ماشینلغتنامه دهخداماشین . (فرانسوی ، اِ) مجموعه ٔ قطعات و ابزارهائی که برای ایجاد نیرو یا تولید چیزی تعبیه کنند. (از لاروس ).- ماشین برش ؛ (اصطلاح صحافی ) دستگاهی که بدان کناره های کاغذ یا کتابها و دفترهای صحافی شده را می برند و صاف می کنند.- م
ماشینفرهنگ فارسی عمید۱. اتومبیل.۲. هر دستگاه مکانیکی یا الکتریکی: ماشین ظرفشویی.۳. ابزاری برای اصلاح مو.⟨ ماشین تحریر: ماشینی دارای دکمههایی شامل حروف، اعداد، و نشانهها که بهوسیلۀ آن مطالب را بر روی کاغذ مینویسند.
شین و ماشینلغتنامه دهخداشین و ماشین . [ ن ُ ] (اِخ ) چین و ماچین . (نخبة الدهر دمشقی ). رجوع به چین و ماچین شود.