خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مالنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مالنده
/mālande/
معنی
کسی که چیزی به جایی میمالد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
rubber, spreader
-
جستوجوی دقیق
-
مالنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] mālande کسی که چیزی به جایی میمالد.
-
مالنده
لغتنامه دهخدا
مالنده . [ ل َ دَ / دِ ](نف ) آنکه بمالد. و رجوع به مالیدن شود. || دلاک . (ملخص اللغات حسن خطیب ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کیسه کش حمام . (یادداشت ایضاً) : چونکه مالنده بدو گستاخ شددر درستی آمد و درواخ شد.رودکی (از لغت فرس چ اقبال ص 78).
-
مالنده
دیکشنری فارسی به انگلیسی
rubber, spreader
-
واژههای مشابه
-
شوی مالنده
لغتنامه دهخدا
شوی مالنده . [ ل َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) شومالنده . شومال . رجوع به شومالنده شود.
-
مالنده یاساینده
دیکشنری فارسی به عربی
مطاط
-
جستوجو در متن
-
بساونده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] basāvande لمسکننده؛ دستمالنده.
-
مالندگی
لغتنامه دهخدا
مالندگی . [ ل َ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی مالنده .مالش . و رجوع به مالنده شود. || دلاکی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مالیدن شود.
-
لامق
لغتنامه دهخدا
لامق . [ م ِ ] (ع ص ) چشم مالنده . ج ، لُمُق . (منتهی الارب ).
-
مطاط
دیکشنری عربی به فارسی
رزين , لا ستيک , کاءوچو , لا ستيکي , ابريشمي يا کاپوت , مالنده ياساينده
-
rubber
روانشناسی
رزین ، لا ستیک ، کاءوچو ، لا ستیکی ، ابریشمی یا کاپوت ، مالنده یاساین ...
-
rubber
شیمی
لاستیک ، رزین ، کائوچو ، لاستیکی ، ابریشمی یا کاپوت ، مالنده یا ساینده
-
گوش بر پیچ
واژهنامه آزاد
در آثار نظامی برای کنترل کننده و گوش مالنده ی دیگری به کار رفته است .
-
مال
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ مالیدن) māl ۱. = مالیدن۲. مالنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خشتمال، نمدمال.۳. مالیده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پایمال.