خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مام
/mām/
معنی
= مادر
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ام، مادر، مامان، ننه، والده ≠ اب، پدر
دیکشنری
mother
-
جستوجوی دقیق
-
مام
واژگان مترادف و متضاد
ام، مادر، مامان، ننه، والده ≠ اب، پدر
-
مام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: mām] mām = مادر
-
مام
لغتنامه دهخدا
مام . (اِ) مادر را گویند و به عربی والده و ام خوانند. (برهان ). مادر. (آنندراج ). مادر و ام و والده . (ناظم الاطباء). لیتوانی ، موما، مه مه (مادر). اسلاوی کلیسیایی ، مه مه (ماما). وخی ، موم . سریکلی ، مام (مادر بزرگ ). افغانی ، مامی (عمه ، خاله ). یو...
-
مام
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) مادر.
-
مام
دیکشنری فارسی به انگلیسی
mother
-
مام
دیکشنری فارسی به عربی
ام , مثالي
-
واژههای مشابه
-
مام ناف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] māmnāf = ماما
-
main deck
مامعرشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] عرشۀ اصلی کشتی که پایینتر از بالاعرشه قرار دارد
-
ootid
مامیاختک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] یاختهای تکلاد که از تقسیم کاستمانی مامیاخته به وجود میآید
-
oocyte
مامیاخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] یاختهای در تخمدان پستانداران که پس از تقسیم کاستمانی، مامه تولید میکند
-
مام هیبه
لغتنامه دهخدا
مام هیبه . [ هَِ ی ْ ب ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان منکور است که در بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع است و 201 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
مام ناف
لغتنامه دهخدا
مام ناف . (اِ مرکب ) به معنی ماماچه که پازاج نیز گویند و به تازی قابله خوانند. (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (انجمن آرا). قابله . قبول . قَبیل . مولدة. (منتهی الارب ). قابله . ماما. پیشدار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ماما (معنی دوم ) شود.
-
مام نافی
لغتنامه دهخدا
مام نافی . (حامص مرکب ) مامایی . قابلگی .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا): قبلت المراءة قبالة؛ مام نافی کرد. (منتهی الارب ). و رجوع به مام ناف شود.
-
النگ – مام
لهجه و گویش مازنی
alenge maam امام زاده ای در النگ کردکوی که امام زاده ابراهیم نام دارد ...