مانتولغتنامه دهخدامانتو. (اِخ ) به ایتالیائی «مانتوا» شهری است به ایتالیا در «لومباردی » که در میان سه دریاچه ای که بوسیله ٔ رود «مینسیو» بوجود آمده قرار گرفته شده است . این شهر 65400 تن سکنه و ساختمانهائی از آثار کهن دارد و مرکز تجارت و صنایع است . این شهر در
مانتولغتنامه دهخدامانتو. [ ت ُ ] (فرانسوی ، اِ) جامه ٔ گشادی که روی لباسهای دیگر پوشند (زن و مرد). (فرهنگ فارسی معین ).
مانتوفرهنگ فارسی عمید۱. نوعی بالاپوش گشاد؛ بارانی.۲. لباسی مخصوص خانمها که بر روی لباسهای دیگر پوشیده میشود.
مونتاژلغتنامه دهخدامونتاژ. [ مُن ْ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح عکاسی و سینمایی ) ترکیب عکس و فیلم و به وجود آوردن صحنه های مصنوعی و عکسهای غیرحقیقی ، و آن در روزنامه ها و مجلات وسینما به کار می رود. || (اصطلاح مکانیک ) به هم پیوستن قطعات مختلف یک ماشین و سوار کردن آن .
مونتاژفرهنگ فارسی عمید۱. در کنار هم قرار دادن و روی هم سوار کردن اجزای یک ماشین یا دستگاه.۲. (سینما) = تدوین
مونتاژفرهنگ فارسی معین(مُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - در کنار هم گذاشتن و به هم چسباندن فیلم ها یا عکس ها و... برای بوجود آوردن یک مجموعه . 2 - سوار کردن و به هم بستن قطعات یک دستگاه یا ماشین .
مانتوللغتنامه دهخدامانتول . [ ت ُ] (فرانسوی ، اِ) اسانسی است که از جنس نعناع گیرند.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مانتول یا الکل مانتولیک یا کامفر دومانت 156=C10H20O یکی از اجزای متشکله ٔ اسانس مانت است که بصورت تبلورهای منشوری ش
الکل مانتولیکلغتنامه دهخداالکل مانتولیک . [ اَ ک ُ ت ُ ] (ترکیب وصفی ) مانتول . کامفردومانت . یکی از اجزاء تشکیل دهنده ٔ اسانس مانت است که بصورت تبلورات منشوری شکل شش سطحی بیرنگ و درخشان است . بو و مزه ٔ نعناع را دارد ولی بو و مزه ٔ آن از نعناع شدیدتر است ، در 42 تا <
منتلغتنامه دهخدامنت . [ م َ ] (ع اِ) به اسپانیائی «مانتو» . ج ، مُنوت . مانتو . و نیز به اسپانیائی «مانتا» . روپوش تختخواب (روتختی ) لباس کرکی با موهای بلند. «مانتا دو کاما» پوششی که بر روی اسبان نهند. و در غرناطه : منتات للخیل . (از دزی ج 2 ص <span class="h
مانتوللغتنامه دهخدامانتول . [ ت ُ] (فرانسوی ، اِ) اسانسی است که از جنس نعناع گیرند.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مانتول یا الکل مانتولیک یا کامفر دومانت 156=C10H20O یکی از اجزای متشکله ٔ اسانس مانت است که بصورت تبلورهای منشوری ش
تالیامانتولغتنامه دهخداتالیامانتو. (اِخ ) رودی است به شمال ایتالیا بطول 170هزار گز که از میان ونیز و تریست گذشته وارد دریای آدریاتیک می شود.
کمانتولغتنامه دهخداکمانتو. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سرشیوست که در بخش مرکزی شهرستان سقز واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). کَمَتو.