مانوسارلغتنامه دهخدامانوسار. (اِخ ) نام یکی از کشنده ها و قاتلان داراب بن داراب است که او را فریب داد و قصد حیات او کرد. (برهان ) (آنندراج ). مصحف «جانوسار» = جانوسیار. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). نام دو دستور دارا و کشندگان وی در شاهنامه جانوسیار و ماهیار آمده است . رجوع به جانوسیار و ماهیار در هم
مانسارلغتنامه دهخدامانسار. (اِخ ) معمار فرانسوی (1598-1666م .) وی آثار زیبایی از هنر معماری در فرانسه بوجود آورد که از آن جمله است . «هتل وریر« » بانگ دوفرانس »، جلوخان «هتل کارناواله »، قصربلوا و قصر مزون . (از لاروس ).
منشارلغتنامه دهخدامنشار. [ م ِ ] (ع اِ) اره . (دهار). اره . ج ، مناشیر. (مهذب الاسماء). اره . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اره که بدان چوب را قطع کنند. (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) : تا بگوید ز لشکر کفارزکریا بریده از منشار. سنائی
منشاردیکشنری عربی به فارسیاره اهن بري , ديد , سخن , لغت يا جمله ضرب المثل , مثال , امثال و حکم , اره , هراسبابي شبيه اره
منشارفرهنگ فارسی معین(مِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - ارّه . 2 - چوب پنجه دار که به وسیلة آن غله را بر باد دهند. 3 - اره ماهی .
جانوسارلغتنامه دهخداجانوسار. (اِخ ) نام شخصی بوده همدانی ملازم دارای بن داراب ، و او دارای صاحب خود را در جنگ سکندر بفریب و مکر و حیله بقتل آورده و سکندر نیز او را بسبب قتل دارا بجهنم فرستاد. (برهان ). این کمله بصورتهای جانوسپار، جانوسیار هم آمده است . (از متن و حاشیه ٔ برهان چ معین ). جانوسپار.