ماهیچهپارmyotome 3واژههای مصوب فرهنگستانگروهی از ماهیچهها که آوَرانهای (afferents) یک عصب نخاعی آنها را عصبدهی میکند
ماه پارلغتنامه دهخداماه پار. (ص مرکب ، اِ مرکب ) مخفف ماه پاره است و کنایه از صاحب حسن و خوش صورت باشد. (برهان ). ماه پاره . خوش صورت و دارای حسن . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماه پاره و مهپاره شود.
ماه چهرلغتنامه دهخداماه چهر. [ چ ِ ] (ص مرکب ) آنکه چهره ٔ او مانند ماه تابان باشد. (ناظم الاطباء). ماه چهره . ماهرو. ماهرخ . زیبارو. صاحب چهره ٔ تابان و درخشان همچون ماه : چو نه ماه بگذشت از آن ماه چهریکی کودک آمد چو تابنده مهر. فردوسی .
ماه چهریلغتنامه دهخداماه چهری . [ چ ِ ] (حامص مرکب ) صورتی چون ماه داشتن . زیبارویی . ماهرخی . ماهرویی . و رجوع به ماه چهر و ماه چهره شود.