ماچیدنلغتنامه دهخداماچیدن . [ دَ ](مص ) بوسه زدن . (ناظم الاطباء). بوسیدن : فوقیا! می ماچمت لبها که غیر از تو اگردر مزخرف نشاءة صاف حقیقت داده اند.فوقی (از آنندراج ).
پیمائیدنلغتنامه دهخداپیمائیدن .[ پ َ / پ ِ دَ ] (مص ) پیمودن . پیماییدن : همی خواهم ای داور کردگارکه چندان امان یابم از روزگارکه از تخم ایرج یکی نامورببینم ابر کینه بسته کمر...چو دیدم چنین زآن سپس شایدم کجا خاک بالا
مآذنلغتنامه دهخدامآذن . [ م َ ذِ ] (ع اِ) ج ِ مِئذَنَة. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به مئذنة شود.
مادینلغتنامه دهخدامادین . (ص نسبی ، اِ) مادینه . ماده ٔ هر حیوان عموماً. (آنندراج ). نوع مؤنث ازهر حیوانی . (ناظم الاطباء). و رجوع به مادینه شود.
مادیینلغتنامه دهخدامادیین . [ مادْ دی ین ] (ع اِ) ج ِ مادی در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند). (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به مادیون و مادی و ماده شود.
ماچلغتنامه دهخداماچ . (اِ) بوسه . (جهانگیری ). بوسه و قبله . (ناظم الاطباء). بوسه است که به عربی قُبله گویند. (برهان ). بوسه و مصدر آن ماچیدن است . (از آنندراج ). بوس . بوسه . قبله . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- ماچ و بوسه ؛ بوس . ماچ . بوسه ای چند.