مایهورفرهنگ مترادف و متضاد۱. پرمایه ۲. پولدار، ثروتمند، غنی، دارا ۳. پرارزش، پربها، ارزشمند، باارزش، گرانبها ۴. باشکوه، پرجلال، شکوهمند، مجلل ۵. بزرگوار، محتشم، گرانمایه
ماهورلغتنامه دهخداماهور. (اِ) تپه های مسلسلی که در دامنه ٔکوه پدید باشد. (ناظم الاطباء). هریک از تپه های پیوسته که در دامنه ٔ کوه پدید باشد. حصه ٔ پیش آمده ٔ کوه . (فرهنگ فارسی معین ). || گل ماهور. (فرهنگ فارسی معین ). خرگوشک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || نام شعبه ای است از موسیقی . (برهان
ماهورلغتنامه دهخداماهور. (اِخ ) دهی از دهستان عقیلی است که در شهرستان شوشتر واقع است و 300 تن سکنه دارد که از طایفه ٔ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
ماهورفرهنگ فارسی عمید۱. (زمینشناسی) هریک از برآمدگیهای تپهمانندِ دشت یا دامنۀ کوه.۲. (موسیقی) از دستگاههای هفتگانۀ موسیقی ایرانی.۳. (زیستشناسی) = گُل ⟨ گل ماهور۴. (موسیقی) [قدیمی] از شعبههای بیستچهارگانۀ موسیقی ایرانی.
توانگرفرهنگ مترادف و متضاد۱. بینیاز، تاجر، ثروتمند، دارا، دولتمند، غنی، مالدار، مایهور، متعین، متمکن، متمول، متنعم، مستطیع، مستغنی، منعم ≠ فقیر، درویش ۲. توانا، قادر، زورمند، قوی ≠ ضعیف، ناتوان