مواجنلغتنامه دهخدامواجن . [ م َ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ میجنة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به میجنة شود.
موازنهلغتنامه دهخداموازنه . [ م ُ زَ ن َ / زِ ن ِ ] (از ع ، اِ ص ) موازنة. رجوع به موازنة شود. || سنجیدگی میان دو چیز و آن دو را با هم برابر کردن . کشیدن و سنجیدن با دیگری . (یادداشت مؤلف ). مقایسه . سنجش . تیک کردن : با یک نفر نویسنده
موازنةلغتنامه دهخداموازنة. [ م ُ زَ ن َ ] (ع مص ) برابر کردن میان دو چیز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هذا یوازن هذا؛ این بر وزن آن است . (ناظم الاطباء). با چیزی هم وزن بودن . (غیاث ). با کسی همسنگ آمدن . (المصادر زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). || رویاروی ساختن . (منتهی الارب ) (
موازینلغتنامه دهخداموازین . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ میزان . (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء)؛ موازین شرع ؛ قواعد آن : چون من سخن به شاهین برسنجم آفاق و انفسند موازینم . ناصرخسرو.در اعتبار موازین و مکایل احتساب بلیغ می کرد. (ترجمه ٔ تاریخ