مبالغةلغتنامه دهخدامبالغة. [ م ُ ل َ غ َ ] (ع مص ) کوتاهی نکردن در کوشش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کوتاهی نکردن در کار و کوشش کردن و جهد و سعی نمودن . (ناظم الاطباء). کوشیدن در کاری و کوتاهی نکردن در آن . (از اقرب الموارد). و رجوع به مبالغت و ماده ٔ بعد شود.
مبالغهفرهنگ فارسی عمید۱. اغراق.۲. (ادبی) در بدیع، افراط و زیادهروی در مدح کسی یا چیزی تا جایی که محال به نظر نیاید، و اگر محال به نظر آید آن را غلو گویند.۳. [قدیمی] در امری کوشش کردن؛ در کاری کوشیدن.
مبالغهلغتنامه دهخدامبالغه . [ م ُ ل َ غ َ ] (ع اِمص ) (از «مبالغة» عربی ) سخت کوشیدن در کاری . (غیاث ). مأخوذ ازتازی ، کوشش و سعی و جهد و سعی بلیغ. (ناظم الاطباء). به پایان رسیدن جهد در کاری . اجتهاد در امری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || غلو. گزافه . گزافه کاری . گزافکاری . گزاف گوئی . غلو
متوغلفرهنگ فارسی عمید۱. آنکه سفر دورودراز کند؛ کسی که به شهرهای دور سفر میکند.۲. مبالغهکننده در کاری.
حفیللغتنامه دهخداحفیل . [ ح َ ] (ع اِ) گروه مردم . || (ص ) مردی حفیل ؛ مبالغه کننده ٔ در هر چیز. || جمعی حفیل ؛ کثیر بسیار. (اقرب الموارد).
خوشبینانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ] خوشبینانه، مبالغهآمیز، اغراقآمیز مبالغهکننده، گزافهگوی خوشبین، مشتاق
ناهکلغتنامه دهخداناهک . [ هَِ ] (ع ص ) آنکه در هر چیز مبالغه کند. (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). فزونی نهنده در هر چیزی و مبالغه کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
مبالغهفرهنگ فارسی عمید۱. اغراق.۲. (ادبی) در بدیع، افراط و زیادهروی در مدح کسی یا چیزی تا جایی که محال به نظر نیاید، و اگر محال به نظر آید آن را غلو گویند.۳. [قدیمی] در امری کوشش کردن؛ در کاری کوشیدن.
مبالغهلغتنامه دهخدامبالغه . [ م ُ ل َ غ َ ] (ع اِمص ) (از «مبالغة» عربی ) سخت کوشیدن در کاری . (غیاث ). مأخوذ ازتازی ، کوشش و سعی و جهد و سعی بلیغ. (ناظم الاطباء). به پایان رسیدن جهد در کاری . اجتهاد در امری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || غلو. گزافه . گزافه کاری . گزافکاری . گزاف گوئی . غلو
مبالغهفرهنگ فارسی عمید۱. اغراق.۲. (ادبی) در بدیع، افراط و زیادهروی در مدح کسی یا چیزی تا جایی که محال به نظر نیاید، و اگر محال به نظر آید آن را غلو گویند.۳. [قدیمی] در امری کوشش کردن؛ در کاری کوشیدن.
مبالغهلغتنامه دهخدامبالغه . [ م ُ ل َ غ َ ] (ع اِمص ) (از «مبالغة» عربی ) سخت کوشیدن در کاری . (غیاث ). مأخوذ ازتازی ، کوشش و سعی و جهد و سعی بلیغ. (ناظم الاطباء). به پایان رسیدن جهد در کاری . اجتهاد در امری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || غلو. گزافه . گزافه کاری . گزافکاری . گزاف گوئی . غلو