مبتغیلغتنامه دهخدامبتغی . [ م ُ ت َ ] (ع اِ) شیر که اسد باشد. (منتهی الارب ). شیر بیشه . (ناظم الاطباء).
مبتغیلغتنامه دهخدامبتغی . [ م ُ ت َ غا ] (ع ص ، اِ) مبتغاء. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). خواسته شده . درخواست کرده شده . دلخواه . خواست : فرمود تا به مبتغی و مقصود هر یک انعام و اسعاف و احسان ارزان داشته آید. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 92).
مبتغیاتلغتنامه دهخدامبتغیات . [ م ُ ت َ غ َ ] (ع اِ) آرزوها. (غیاث )(آنندراج ). درخواستها و استدعاها. (ناظم الاطباء).
ابوزکریالغتنامه دهخداابوزکریا. [ اَ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) نیشابوری . طبیبی حاذق و ماهر و به اجزاء علوم حکمت عالم بود. او راست : کتاب مبتغی و منتهی ، و این کتاب مشتمل برفوائد بیشمار است . (از درةالأخبار ترجمه ٔ یتیمه ).
خواهندهلغتنامه دهخداخواهنده . [ خوا / خا هََ دَ / دِ ](نف ) محتاج . درخواست کننده . گدا. عرض کننده . (ناظم الاطباء). گدا. سائل . (یادداشت بخط مؤلف ) : مکن خوار خواهنده درویش رابر تخت منشان بداندی
مبتغیاتلغتنامه دهخدامبتغیات . [ م ُ ت َ غ َ ] (ع اِ) آرزوها. (غیاث )(آنندراج ). درخواستها و استدعاها. (ناظم الاطباء).