مبدأفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ه، آبشخور، خاستگاه، محل پیدایش، منشأ، کانون، مهد، آغازگاه، اسطقس اصل، اصل و نسب، تبار، شجره نامه، منبع جوانه، رویش بذر، دانه، تخم، گهواره، آشیانه
مبدالغتنامه دهخدامبدا. [ م َ ] (ع اِ) آغاز. مبداء. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چون آخرعمر این جهان آمدامروز ببایدش یکی مبدا. ناصرخسرو (دیوان ص 19).گفتم چه چیز جنبش مبدای هردوان گفتا که هست آر
مبداءلغتنامه دهخدامبداء. [ م َ دَءْ ] (ع اِ) صیغه ٔ اسم ظرف از ثلاثی مجرد بمعنی محل آغاز کردن و جای آشکار شدن . (غیاث ) (آنندراج ) . و بر آنچه مبداء حرکت است نیز مبداء گفته اند. (فرهنگ علوم عقلی سیدجعفر سجادی ). جای شروع . مقابل مقصد : حرکتی که بواسطه ٔ آن از مبداء به م
جانشین مبدأdeparture alternateواژههای مصوب فرهنگستانفرودگاه جانشین برخاستی که در طرح پرواز تعیین شده است
مبدأ همتاسازیreplication origin, origin of replication, origin 2, ori site, oriواژههای مصوب فرهنگستانتوالی خاصی از همتایه که همتاسازی دِنا از آن آغاز میشود
مواد مبدأتفکیکsource separated materialsواژههای مصوب فرهنگستانپسماندهایی که در محل تولید تفکیک شدهاند
مبدأ همتاسازیreplication origin, origin of replication, origin 2, ori site, oriواژههای مصوب فرهنگستانتوالی خاصی از همتایه که همتاسازی دِنا از آن آغاز میشود
تفکیک در مبدأsource separation, separation at sourceواژههای مصوب فرهنگستانجداسازی پسماندهای مختلف در مبدأ تولید برای تسهیل عملیات بازیافت
جانشین مبدأdeparture alternateواژههای مصوب فرهنگستانفرودگاه جانشین برخاستی که در طرح پرواز تعیین شده است
فزونی قیمت مبدأsupplement for place of departureواژههای مصوب فرهنگستانزیاد بودن قیمت پایۀ سفر با توجه به تغییر در مبدأ حرکت مسافر
کاستی قیمت مبدأreduction for place of departureواژههای مصوب فرهنگستانکم بودن قیمت پایۀ سفر با توجه به تغییر در مبدأ حرکت مسافر
کاهش در مبدأsource reductionواژههای مصوب فرهنگستانطراحی و تولید و استفادۀ مجدد از مواد بهنحویکه کمیت پسماندهای آنها و میزان سمی بودنشان کاهش داده شود