مبرقعلغتنامه دهخدامبرقع. [ م ُ ب َ ق َ ] (ع اِ) نام نغمه ای از موسیقی . (غیاث ) آنندراج ). نام نوائی از موسیقی . (ناظم الاطباء) نغمه ای است از موسیقی مخصوص راست پنجگاه . (فرهنگ فارسی معین ). || (ص ) نقابدار. (ناظم الاطباء). برقعدار. روبنده پوش . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
مبرقعفرهنگ فارسی عمید۱. گوشهای در دستگاه راستپنجگاه.۲. [قدیمی] از شعبههای بیستوچهارگانۀ موسیقی ایرانی.
مبرکةلغتنامه دهخدامبرکة. [ م ُ رِ ک َ ] (ع اِ) اسم آتش است . (از تاج العروس ج 7 ص 109) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
مبرقعةلغتنامه دهخدامبرقعة. [ م ُ ب َ ق َ ع َ ] (ع ص ) گوسپند سپیدسر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
مبرقعةلغتنامه دهخدامبرقعة. [ م ُ ب َ ق ِ ع َ ] (ع ص ) سپیدی پیشانی اسب که تمام روی را درگرفته باشد و در سیاهی نمایان بود. یقال غرة مبرقعة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مبرقعةلغتنامه دهخدامبرقعة. [ م ُ ب َ ق َ ع َ ] (ع ص ) گوسپند سپیدسر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
مبرقعةلغتنامه دهخدامبرقعة. [ م ُ ب َ ق ِ ع َ ] (ع ص ) سپیدی پیشانی اسب که تمام روی را درگرفته باشد و در سیاهی نمایان بود. یقال غرة مبرقعة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
گنجگاهلغتنامه دهخداگنجگاه . [ گ َ ] (اِ مرکب ) بر وزن و معنی پنجگاه است که شعبه ٔ بلندی مقام راست و شعبه ٔ پستی آن مبرقع است . (برهان ) (آنندراج ).
دستگاههای موسیقی ایرانی: ماهورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی موسیقی ایرانی: ماهور، دشتی، همایون، شور، نوا، راستپنجگاه، سهگاه، چهارگاه، افشار برگردان (برگرد)، برداشت، بازگشت، مرکبخوانی، اوجوحضیض اصول (هفده آواز اصلی): اصولفاخته (آواز یازدهم)، ... گوشههایدستگاهها: اوج، عراق، عاشقکش، بوسلیک، بیات، بیدگلی، بیدگانی، بیداد، پروانه، پسماهور،
جوادلغتنامه دهخداجواد. [ ج َ] (اِخ ) لقب امام محمدبن علی بن موسی الرضابن جعفر علیهم السلام ، امام نهم از ائمه ٔ اثناعشر، ملقب به تقی .مولد آن حضرت روز نوزدهم یا روز نیمه ٔ شهر رمضان سال 195 هَ . ق . و بمدینه بود. مادرش ام ولد بود و سبیکة نام داشت و امام رضا ع
شعبهلغتنامه دهخداشعبه .[ ش ُ ب َ / ب ِ ] (ع اِ) شعبة. شاخه . (ناظم الاطباء). شاخه ٔ درخت . شاخ درخت . (یادداشت مؤلف ) : این سید شعله ای بود از نور نبوت و شعبه ای از دوحه ٔرسالت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 2
غرةلغتنامه دهخداغرة. [ غ ُرْ رَ ] (ع اِ) ج ، غُرَر. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات )(اقرب الموارد). سپیدی پیشانی است بزرگتر از درمی . وَضَح . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). صاحب صبح الاعشی گوید (ج 2 ص 19) غرة، سفیدی
مبرقعةلغتنامه دهخدامبرقعة. [ م ُ ب َ ق َ ع َ ] (ع ص ) گوسپند سپیدسر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
مبرقعةلغتنامه دهخدامبرقعة. [ م ُ ب َ ق ِ ع َ ] (ع ص ) سپیدی پیشانی اسب که تمام روی را درگرفته باشد و در سیاهی نمایان بود. یقال غرة مبرقعة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).