مبکرلغتنامه دهخدامبکر. [ م ُ ک ِ ] (ع اِ) باران اول و سمی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازمحیط المحیط). نخستین باران بهار. (ناظم الاطباء).
مبکرلغتنامه دهخدامبکر. [ م ُ ب َک ْ ک ِ ] (ع ص ) پگاه برخیزاننده و پگاه آینده . (آنندراج ). پگاه برخیزاننده . || کننده ٔ هر چیزی در پگاه . (ناظم الاطباء). || سفرکننده خصوصاً در شب و نزدیک صبح . (ناظم الاطباء) (ازفرهنگ جانسون ). || کارگری که مداومت بر کار کند. || زیرک در کار. (ناظم الاطباء).<b
مبقورلغتنامه دهخدامبقور. [ م َ ] (ع ص )شکافته شده و شکم چاک شده و شکافته . (ناظم الاطباء). شکافته شده یا خاص است برای شکم . (از محیطالمحیط).
مبکارلغتنامه دهخدامبکار. [ م ِ ] (ع ص ) خرمابن زودرس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خرمای بگاه رس . ج ، مباکیر. (مهذب الاسماء). || ارض مبکار؛ زمین زودرویاننده ٔ گیاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، مباکیر. (از اقرب الموارد).