متأتیلغتنامه دهخدامتأتی . [ م ُ ت َ ءَت ْ تی ] (ع ص ) رفق و نرمی کننده . (آنندراج ). آن که موافقت می کند در مؤانست و مرافقت . || ملایم در کردار و مهربان و حلیم . || آن که یا آنچه می رسد و ناگاه برخورد می کند و بغته ً می آید و صادر می گردد و واقع می شود. || آماده و آراسته و مستعد. || سهل و آس
متوطیلغتنامه دهخدامتوطی ٔ. [ م ُ ت َ وَطْ طِءْ ] (ع ص ) آن که زیر پا سپرد. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). در زیر پای سپرده وپایمال شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به توطؤ شود.
علی متیطیلغتنامه دهخداعلی متیطی . [ ع َ ی ِ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن ابراهیم بن محمد انصاری مالکی . مشهور به متیطی و مکنی به ابوالحسن . فقیه بود و مدتی عهده دار امر قضاء شریش بود و در سال 570 هَ . ق . در همانجا درگذشت . او راست : النهایة و التمام فی معرفة الوثائق
متاتلغتنامه دهخدامتات . [ م َ ] (ع اِ) رسن که بدان [آب ] کشند. (منتهی الارب ). آنچه بدان آب کشند. (ناظم الاطباء). || آنکه بدان پیوند خویشی صورت بندد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) آنچه بدان پیوند جویند، از خویشاوندی و قرابت . (از تاج العروس ).
متتیعلغتنامه دهخدامتتیع. [ م ُ ت َ ت َی ْ ی ِ ] (ع ص ) آن که در روی درافتد در بدی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ).کسی که بر روی افتد و سرنگون شود در شر و بدی . (ناظم الاطباء) || ستیزه و خودرای . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به تتیع و متتایع شود.