متأججلغتنامه دهخدامتأجج . [ م ُ ت َ ءَج ْ ج ِ ] (ع ص ) سوزنده . (ناظم الاطباء). || غضبناک و خشمناک . (ناظم الاطباء). و رجوع به تأجج شود.
متأززلغتنامه دهخدامتأزز. [ م ُ ت َ ءَزْزِ ] (ع ص ) دیگی که سخت بجوش آید. (آنندراج ). دیگ سخت جوش آمده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تأزز شود.
متوجزلغتنامه دهخدامتوجز. [ م ُ ت َ وَج ْ ج ِ ] (ع ص ) روای حاجت خواهنده و جوینده آن را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کسی که روای حاجت میخواهد و می یابد آن را. (ناظم الاطباء). و رجوع به توجز شود. || مشتری و خریدار. (ناظم الاطباء).
متجیشلغتنامه دهخدامتجیش . [ م ُ ت َ ج َی ْ ی ِ ] (ع ص ) لشکر گرد آورده . (آنندراج ). گردآورنده ٔ سپاه . (ناظم الاطباء). || شوریده دل . پریشان خاطر و مضطرب . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مثججلغتنامه دهخدامثجج . [ م ُ ث َج ْ ج َ ] (ع ص ) وطب مثجج ؛ خیکی که مسکه ٔ شیر آن گرد نیامده باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از ذیل اقرب الموارد).
متجهزلغتنامه دهخدامتجهز. [ م ُ ت َ ج َهَْ هَِ ] (ع ص ) آماده و ساخته . (آنندراج ). آماده شده و آراسته شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تجهز شود.