متباطیلغتنامه دهخدامتباطی ٔ. [م ُ ت َ طِءْ ] (ع ص ) درنگی کننده در رفتار. (آنندراج )(ناظم الاطباء). || کسی که بر پهلو استراحت می کند. || ضعیف العقل و بی خبر. || بی پروا. (ناظم الاطباء). و رجوع به تباطؤ شود.
متبادلغتنامه دهخدامتباد. [ م ُ ت َ بادد ] (ع ص ) آن که حریف و همتای خود را گیرد در حرب و غیر آن . (آنندراج ). کسی که در جنگ حریف و همتای خود را بگیرد. || آن که بگیرد مثل هر چیز را. (ناظم الاطباء).
متباعدلغتنامه دهخدامتباعد. [ م ُ ت َع ِ ] (ع ص ) دور. (آنندراج ). دور و بعید. (ناظم الاطباء). مؤنث آن متباعدة : و حرکات متقاربه ومتباعده و مراتب اوتار و مدارج و تراکیب اوزان و الحان نشان کرد. (سندبادنامه . ص 65). || غایب و غیر حاضر. (نا
متبطحلغتنامه دهخدامتبطح . [ م ُ ت َ ب َطْ طِ ] (ع ص ) میدان وسیع و گشاد. || آب پراکنده و پهن شده در دشت . (ناظم الاطباء). و رجوع به تبطح شود.
متبیتةلغتنامه دهخدامتبیتة. [ م ُ ت َ ب َی ْ ی ِ ت َ ] (ع ص ) امراءةٌ متبیتة؛ زن با خانه و شوهر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).