متجاننلغتنامه دهخدامتجانن . [ م ُ ت َ ن ِ ] (ع ص ) دیوانه و خود را دیوانه وانماینده . (آنندراج ). ظاهراً دیوانه . (ناظم الاطباء). و رجوع به تجانن شود.
متجننلغتنامه دهخدامتجنن . [ م ُ ت َ ج َن ْ ن ِ ] (ع ص ) خود را دیوانه وانماینده و دیوانه گردنده . (آنندراج ). دیوانه ٔ خشمناک و ظاهراً دیوانه . (ناظم الاطباء). و رجوع به تجنن شود.
متظننلغتنامه دهخدامتظنن . [ م ُ ت َ ظَن ْ ن ِ ] (ع ص ) متظنی . کسی که می پندارد و گمان می کند و شک می کند و تو هم می نماید. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || مردی بدگمان بداندیش . (مهذب الاسماء). و رجوع به تظنن و تظنی شود.