متجعدلغتنامه دهخدامتجعد. [ م ُ ت َ ج َع ْ ع ِ ] (ع ص ) موی پیچان . (آنندراج ). ورکشیده شده و ترنجیده و موی در پیچان . (ناظم الاطباء). و رجوع به تجعد شود.
متزهدلغتنامه دهخدامتزهد. [ م ُ ت َ زَهَْ هَِ ] (ع ص ) عبادت کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دیندار و پارسا و زاهد. (ناظم الاطباء). کسی که زهد ورزد و عبادت کند. و رجوع به تزهد شود.
متجاهدلغتنامه دهخدامتجاهد. [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص ) بسیار کوشش کننده و آن که قوت و توانائی را در کار بندد. (آنندراج ). سعی کننده و زحمت کشنده و جهدکننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تجاهد شود.