لغتنامه دهخدا
حایر. [ ی ِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از حیرت . سرگشته . سرگردان . که بیرون شد کار نداند. (منتهی الارب ). متحیر. حیران . (مهذب الاسماء). ج ، حوران . حیران . (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد) . || جای پست . || بستان . (منتهی الارب ). اصمعی گوید: مطمئن و وسط بلنداطراف . ج ، حوران . مو