خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متدرجاً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متدرجاً
معنی
(مُ تَ دَ رِّ جَ نْ) [ ع . ] (ق .) به تدریج ، آهسته آهسته .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
آهستهآهسته، اندکاندک، بهتدریج، کمکم، بهآهستگی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متدرجاً
واژگان مترادف و متضاد
آهستهآهسته، اندکاندک، بهتدریج، کمکم، بهآهستگی
-
متدرجاً
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ دَ رِّ جَ نْ) [ ع . ] (ق .) به تدریج ، آهسته آهسته .
-
متدرجاً
لغتنامه دهخدا
متدرجاً. [ م ُ ت َ دَرْ رِ جَن ْ ] (ع ق ) بطور آهستگی و تدریج و کم کم . (ناظم الاطباء). به تدریج . آهسته آهسته : متدرجاً پله های ترقی را طی خواهدکرد. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به تدریجاً شود.
-
جستوجو در متن
-
کمکم
واژگان مترادف و متضاد
اندکاندک، بتدریج، رفتهرفته، متدرجاً
-
gradually
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به تدریج، بتدریج، رفته رفته، متدرجا، خرد خرد
-
اندکاندک
واژگان مترادف و متضاد
خردخردک، خوشخوش، رفتهرفته، کمکم، متدرجاً، نغزنغزک، نمنم، نمنمک
-
آهستهآهسته
واژگان مترادف و متضاد
آرامآرام، بتدریج، پاورچینپاورچین، پاورچین، متدرجاً، نرمنرم، نرمنرمک ≠ بهسرعت، تندتند، سریع، سریعاً
-
تدریجاً
لغتنامه دهخدا
تدریجاً. [ ت َ جَن ْ ] (ع ق ) متدرجاً و بطور تدریج و آهستگی .(ناظم الاطباء). به تدریج . خردخرد. کم کم . رفته رفته .
-
علی التدریج
لغتنامه دهخدا
علی التدریج . [ ع َ لَت ْ ت َ ] (ع ق مرکب ) اندک اندک . رفته رفته . کم کم . بتدریج . متدرجاً. تدریجاً.
-
لختک
لغتنامه دهخدا
لختک . [ ل َ ت َ ] (اِ مصغر، ق ) مصغر لخت . اندک : متدرجاً برآیند [کواکب ] اندک اندک تا بغایتی رسند و ازو آغازند فرودآمدن لختک لختک تا فروشوند. (التفهیم ).
-
بتدریج
لغتنامه دهخدا
بتدریج . [ ب ِ ت َ ] (ق مرکب ) کم کم .متدرجاً. تدریجاً. یواش یواش . پایه پایه . (ناظم الاطباء) : اصحاب سلطان همیشه این مراتب را منظورنداشته اند بلکه بتدریج ... آن درجات یافته اند. (کلیله و دمنه ). || پی در پی . (ناظم الاطباء).
-
ریحان ا
لغتنامه دهخدا
ریحان ا. [ رَ نُل ْ لاه ] (اِخ ) سیدریحان اﷲ پسر سیدجعفر کشفی دارابی .اصلاً از داراب فارس و خود مقیم بروجرد بود و در اواسط عمر به تهران آمد و متدرجاً از علمای تهران و صاحب محراب و منبر و مجلس گردید. وی بسال 1267 یا 1266 هَ . ق . متولد شد و بسال 1328 ...
-
رفته رفته
لغتنامه دهخدا
رفته رفته . [ رَ ت َ / ت ِ رَ ت َ / ت ِ ] (ق مرکب ) پابپا و قدم بقدم و درجه به درجه . متدرجاً. کم کم و در امتداد زمان . (ناظم الاطباء). کنایه از تأنی و تدریج است و این مجاز است . (آنندراج ). بتدریج . (فرهنگ نظام ). اندک اندک . بتأنی . کم کم . خردخر...
-
صرافان
لغتنامه دهخدا
صرافان . [ ص َرْ را ] (اِ) ج ِ فارسی صرّاف : بازار صرافان . || بر هر اسرائیلی که بسن بیست میرسید فرض بود که نصف شاقل بخزانه ٔخداوند بدهد (سفر خروج 30:13 - 15) صرافان در نزدیکی هیکل می نشستند تا آن نقره را که محل احتیاج مردم بود وزن کرده برای تقدیم مذ...