متروکهلغتنامه دهخدامتروکه . [ م َ ک َ / ک ِ ] (ع ص ) مأخوذ ازتازی ، هر چیز واگذاشته شده و ترک شده و ساقط گشته . (ناظم الاطباء).- اموال متروکه ؛ چیزهائی که از شخص مرده باقی مانده باشد. (ناظم الاطباء).و رجوع به متروک و متروکات شو
مطروقةلغتنامه دهخدامطروقة. [ م َ ق َ ] (ع ص ) نعجة مطروقة؛ گوسپند که در میان گوش وی داغ باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
متروکهدیکشنری فارسی به انگلیسیabandoned, derelict, deserted, desolate, disused, forlorn, forsaken, lone, lonely, lonesome, unfrequented