متزعملغتنامه دهخدامتزعم . [ م ُ ت َ زَع ْ ع ِ ] (ع ص ) دروغ بربندنده و کاذب گوینده . (آنندراج ). آن که دروغ برمی بندد و دروغ می گوید و دروغگو. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تزعم شود.
متجعملغتنامه دهخدامتجعم . [ م ُ ت َ ج َع ْ ع ِ ] (ع ص ) طمع کننده . (آنندراج ). آرزومند طعام و حریص . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || چنگ و عود آواز کننده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تجعم شود.
متجهملغتنامه دهخدامتجهم . [ م ُ ت َ ج َهَْ هَِ ] (ع ص ) ترش روی . (آنندراج ). درشت و سخت رو و ترشرو. (ناظم الاطباء). و رجوع به تجهم شود.
متزاحملغتنامه دهخدامتزاحم . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) انبوهی نماینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). انبوه شده و فشار داده شده بر یکدیگر. (ناظم الاطباء). || گرد آینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). گروه گرد آمده و جمع شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تزاحم شود.
متجمیلغتنامه دهخدامتجمی . [ م ُ ت َ ج َم ْ می ] (ع ص ) جماعت مجتمعشده . (آنندراج ). فراهم آورده شده و جمعشده . (ناظم الاطباء). آن که می برد خود را با دیگری در زیر یک بالاپوش . (ناظم الاطباء). || گیرنده . || پوشنده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تجمی شود.