متشتتلغتنامه دهخدامتشتت . [ م ُ ت َ ش َت ْ ت ِ ] (ع ص ) پراکنده . (منتهی الارب ). متفرق . (از اقرب الموارد). و رجوع به تشتت شود.
متفرقفرهنگ مترادف و متضاد۱. پراکنده، تارومار ۲. پاشیده، پخش، پریشان، متشتت ۳. گوناگون، متنوع ۴. منتشر ≠ مجموع