لغتنامه دهخدا
متصف . [ م ُت ْ ت َ ص ِ ] (ع ص ) ستوده و وصف شده و بیان شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رسم شده ٔ با صفت و موصوف . (ناظم الاطباء).وصف شونده و توصیف شده و دارنده ٔ صفتی : نقش ما یکسان به ضدها متصف خاک هم یکسان روان شان