متعجبلغتنامه دهخدامتعجب . [ م ُ ت َ ع َج ْ ج ِ ] (ع ص ) به شگفت آینده . (آنندراج )(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شگفت دارنده و شگفت آمده و آشفته و حیران و سرگشته و دارای شگفت و شگفت دارنده . (ناظم الاطباء) : امیرنصر گفت ما متعجبیم بدین کار که تو آوردی . (تاریخ بخا
متعزبلغتنامه دهخدامتعزب . [ م ُ ت َ ع َزْ زِ ] (ع ص ) ترک نماینده نکاح را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ناکدخدا و ترک کننده ٔ نکاح . (ناظم الاطباء).
amazesدیکشنری انگلیسی به فارسیتعجب، مات کردن، خیره کردن، مبهوت کردن، متعجب ساختن، متحیرساختن، سردرگم کردن
احترمدیکشنری عربی به فارسیپسند کردن , تحسين کردن , حظ کردن , مورد شگفت قراردادن , درشگفت شدن , تعجب کردن , متحير کردن , متعجب ساختن
astonishدیکشنری انگلیسی به فارسیشگفت زده، مبهوت کردن، متعجب ساختن، مات کردن، متحیر کردن، گیج کردن، خیره کردن، سرگشته کردن
متعجبلغتنامه دهخدامتعجب . [ م ُ ت َ ع َج ْ ج ِ ] (ع ص ) به شگفت آینده . (آنندراج )(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شگفت دارنده و شگفت آمده و آشفته و حیران و سرگشته و دارای شگفت و شگفت دارنده . (ناظم الاطباء) : امیرنصر گفت ما متعجبیم بدین کار که تو آوردی . (تاریخ بخا
متعجبلغتنامه دهخدامتعجب . [ م ُ ت َ ع َج ْ ج ِ ] (ع ص ) به شگفت آینده . (آنندراج )(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شگفت دارنده و شگفت آمده و آشفته و حیران و سرگشته و دارای شگفت و شگفت دارنده . (ناظم الاطباء) : امیرنصر گفت ما متعجبیم بدین کار که تو آوردی . (تاریخ بخا