متعطفلغتنامه دهخدامتعطف . [ م ُ ت َ ع َطْ طِ ] (ع ص ) مهربانی نماینده . (آنندراج ). مشفق و مهربان و مایل . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کسی که بالاپوش به روی خود می اندازد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعطف شود.
متعاطفلغتنامه دهخدامتعاطف . [ م ُ ت َ طِ ] (ع ص ) بر همدیگر مهربانی کننده . (آنندراج ). بر همدیگر مهربانی کرده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعاطف شود.
متأودلغتنامه دهخدامتأود. [ م ُ ت َ ءَوْ وِ ] (ع ص ) کج و خمدار و متعطف . (آنندراج ). کج و خمیده . || کاری گران و رنج آور. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به تأود شود.
ملتفتلغتنامه دهخداملتفت . [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) برگشته به سوی کسی یا چیزی نگرنده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آنکه برگشته می نگرد. || آنکه خم می کند خود را. || آنکه به یک طرف سر را می پیچاند. || مأخوذ از تازی ، آگاه و متوجه و خبردار نگرنده . (ناظم الاطباء) :</span