متغازلغتنامه دهخدامتغاز. [ م ُ ت َ غازز ] (ع ص ) خصومت و پیکار نماینده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). غازی و جنگجو و مبارز وخصومت کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تغاز شود.
متغایظلغتنامه دهخدامتغایظ. [ م ُ ت َ ی ِ ] (ع ص ) خشم آلود از دیگری . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
متغیظلغتنامه دهخدامتغیظ. [ م ُ ت َ غ َی ْ ی ِ ] (ع ص ) به خشم شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خشمناک . (ناظم الاطباء). || نیمروز سخت گرم . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تغیظ شود.
متغشیلغتنامه دهخدامتغشی . [ م ُ ت َ غ َش ْ شی ] (ع ص ) پوشنده و فرو گیرنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آن که خود را بپوشاند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تغشی شود.
متغازللغتنامه دهخدامتغازل . [ م ُ ت َ زِ ] (ع ص ) با هم به غزل سخن گوینده و عشق ورزنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یک دیگر را مشغول به عشقبازی و ناز و کرشمه کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تغازل شود.
متغازللغتنامه دهخدامتغازل . [ م ُ ت َ زِ ] (ع ص ) با هم به غزل سخن گوینده و عشق ورزنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یک دیگر را مشغول به عشقبازی و ناز و کرشمه کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تغازل شود.