متفرةلغتنامه دهخدامتفرة. [ م ُ ف َ رَ ] (ع ص ) زمینی که گیاه آن نابالیده چریده شود. (از منتهی الارب ) (از محیطالمحیط). در اللسان زمینی که گیاه آن نابالیده بود و چریدن را ممکن نباشد. و در قاموس زمینی که گیاه آن نابالیده چریده شود. (از ذیل اقرب الموارد). مؤنث مُتفَر. یقال : ارض متفرة؛ زمینی که
متفرعلغتنامه دهخدامتفرع .[ م ُ ت َ ف َرْ رِ ] (ع ص ) فرع چیزی شونده و از چیزی مثل شاخ بیرون آینده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). برآورده و صادر شده و مشتق گشته . و منتشر شده و شاخه برآورده و حاصل شده و پدید آمده و صادر شده و موجود شده و مشتق شده و منشعب شده و شاخه شا
انبوب متفرعدیکشنری عربی به فارسیچند تا , چند برابر , بسيار , زياد , متعدد , گوناگوني , متنوع کردن , چند برابرکردن
متفرلغتنامه دهخدامتفر. [ م ُ ف َ ] (ع ص ) کشتزاری که گیاه آن نابالیده چریده شود. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مُتفَرَة. (محیطالمحیط). و رجوع به متفرة شود.