متفرقهفرهنگ فارسی معین(مُ تَ فَ رِّ قِ) [ ع . متفرقة ] (اِفا.) 1 - مؤنث متفرق ؛ ج . متفرقات . 2 - اشخاص و اشیاء مختلف . 3 - اشخاص بیگانه .
متفرقعلغتنامه دهخدامتفرقع. [ م ُ ت َ ف َ ق ِ ] (ع ص ) آن که بانگ آورد از انگشتان به خمانیدن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که از انگشتان وی در خمانیدن بانگ می آید. (ناظم الاطباء).
متفرقةلغتنامه دهخدامتفرقة. [ م ُ ت َ ف َرْ رِق َ ] (ع ص ) تأنیث متفرق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جداگانه . پراکنده : و قال یا بنی لاتدخلوا من باب واحد و ادخلوا من ابواب متفرقة ... . (قرآن 67/12). || دسته ای از نگهبانان مخصوص سلطان ع
ابراهیم متفرقهلغتنامه دهخداابراهیم متفرقه . [ اِ م ِ م ُ ت َ ف َرْ رِ ق َ ] (اِخ ) اصلاً مجارستانی و در دولت عثمانی متصدی کارهای چندی بوده . شهرت او در عالم مطبوعات اسلامی برای چاپخانه ای است که نخستین بار در اسلامبول دائر کرده است و وقتی در فرانسه به دربار لوئی پانزدهم مأموریت سیاسی داشت و با شخصی مو
ابراهیم متفرقهلغتنامه دهخداابراهیم متفرقه . [ اِ م ِ م ُ ت َ ف َرْ رِ ق َ ] (اِخ ) اصلاً مجارستانی و در دولت عثمانی متصدی کارهای چندی بوده . شهرت او در عالم مطبوعات اسلامی برای چاپخانه ای است که نخستین بار در اسلامبول دائر کرده است و وقتی در فرانسه به دربار لوئی پانزدهم مأموریت سیاسی داشت و با شخصی مو
کالای متفرقهgeneral cargoواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از کالاهای گوناگون که حمل آنها فلهای و بارگُنجی نیست و ازنظر وزن و اندازه و شکل و ماهیت تفاوت دارند
ستون درآمدهای متفرقهminor operated departmentواژههای مصوب فرهنگستانستونی که به ثبت درآمدهای حاصل از خدمات متفرقۀ مهمانخانهها اختصاص داده میشود تا جداگانه محاسبه و واپایش شوند
ابراهیم متفرقهلغتنامه دهخداابراهیم متفرقه . [ اِ م ِ م ُ ت َ ف َرْ رِ ق َ ] (اِخ ) اصلاً مجارستانی و در دولت عثمانی متصدی کارهای چندی بوده . شهرت او در عالم مطبوعات اسلامی برای چاپخانه ای است که نخستین بار در اسلامبول دائر کرده است و وقتی در فرانسه به دربار لوئی پانزدهم مأموریت سیاسی داشت و با شخصی مو